درهم
یعنی موندم چ? بگم دختره اومده سرِ کلاس نشسته یه مشت خودکارِ اکلیلی درآورده با یه دفترِ عصرِ یخبندان داره جزوه مقاومت مصالح 3 مینویسه به سلامتی دخترائی که هنوز دوست داشتنین . . . هرگز به دست اش ساعت نمی بست ! . اونیکه از همه چاقتتر بود، همیشه دروازبان بود 14? یعنی وسط کـویر بازی میذاشتی، یه نفر هِی پیــدا میشـد بگه: گاه انسان ها در یک لحظه ی به خصوص در زندگی شان گیر می کنند و از آن پس تمام روزها می شود تکراری از آن روز ، آن اتفاق ، آن اتفاق ها و . . . و تو فکرکن عزیزترین و فرشته صفت ترین موجود زندگی ات ، برای تو از نفس هایی بگوید که ناامیدانه ، هر روز مثال زخمی تازه تکرار می شود . و تو چه می توانی بگویی ؟ جز حرف هایی که حتی خودت ، باورشان نمی کنی . . - خنده اش برای من ، زیباترین اتفاق جهان است و جهان این روز ها عجیب ، نازیباست . . . آدما میگن بارون رو دوست دارن ولی چتر میگیرن رو سرشون ... اص?ً امتحان گرفتن توهین به شعور دانشجو ءه
او رفت ، همین …
مورینیو و دار و دسته رئالی ها بعد از بردن بارسلونا
یه مزاحم تلفن? دارم .. ه? زنگ م? زنه من فحشش م? دم…
سر? ِ آخر که فحشش دادم ، اس ام اس زده
کار? نکن که د?گه زنگ نزنماا !
هنوز مرد رو با آهن پاره ای که زیر پاشونه نمیسنجن . . .
همونائی که بوی عشق میدن . . .
اونائی که مهربونن . . .
همونائی که یه خورده لوسن ولی اگه کسی دوستشون داشت نارو نمیزنن بهش . . .
همونا که تا تهش هستن . . .
سلامتی این فرشته های زمین ، به خصوص نوع ایرانیش . . .
با این که کمیاب شدن ولی بازم هستن . . .
روزی از او پرسیدم پس چگونه است که همیشه سر ساعت به وعده می آیی ؟
گفت : ساعت را از خورشید می پرسم !
پرسیدم روزهای بارانی چطور ؟
گفت : روزهای بارانی همه ی ساعت ها ساعت عشق است !
راست می گفت ! یادم آمد که روزهای بارانی او همیشه خیس بود
2. همیشه اونی که صاحب توپ بود ، میگفت کی بازی میکنه کی نه
3. زیاد قسم میخوردی پنالتی بود ، قسم نمیخوردی پنالــــــتی نبود
4. بــــازی زمــــانی تموم میشــــد ، وقـــتی همه خســـته میــــشدن
5. مهم نبود بازی چند چنده ، هرکی گلِ آخــر بازی رو میزد ، برنده بود
6. داور هم که مترسک
7. اگه یه موقع توپ گیر نمیومد ، یه جورابی دبِ پلاستیکی چیزی
8. اگه یارکِشی آخر انتخاب میکـردی، دیگه امیدی واسه زندگی نبود
9. لحـظه ای که توپ مـیرفت زیر ماشینی که در حال حـرکته، پر استرسترین لحظه زندگی بود
10. وقـــــتی صــــاحب توپ عصــــبانی میشد، بازی تمــــوم میشد
11. دختر همســـایه از کوچه رد میشد، همه رونالدینیو میشدن
12. شلــــوارت، کفشـــت، پیرهـــنت پاره میشد، کـتک شـب رو
13. مسابقه با تیم کوچه بغلی مثل لشکر کـشی هیتلر به لهستان بود
گمشید اونورتر بازی کنید!
15? بعضی کوچه ها میرفتی، قانـــونای خــودشونو داشتن: اگه تیــر
دروازه داشتن، 2 بار بزنی به تیر دروازه، یه گل حسابه!
16?دیگه کسی واسه گل زدن شوت نمیکرد، همه هدفشون از شــوت
کردن، تیر دروازه بود!
17? از اول بازی معلوم میــــکردن وقتی بازی تمــوم شد، کی تیرکارو
جمع میکنه!
18? یه جمله استراتیژیک موقعی که با یه نفر دست به یقه میشدی:
ولــم کن تـــا ولـــت کنـــم!
19? یه نون دست گرفتن وسـط بازی، نقش دوپینگو داشت لامـصب!
20? تا شما یارکِشی میکنید من توپو دو لایه ش میکنم!
21? چهار تا آجر پیدا کردن موقع فوتبال مثل این بود تو جنــــگ انبـار
مهمات پیدا کنی!
22? استراحت بین دو نیمه، پشـــــــم!
23? گلی که لایی مـــیزدی دو امتیاز محسوب میشــد بضی مـواقع!
24? وسطای بازی یکی داد میزد، بچــــه ها فـــوتبـــالیستـــــــــــــا!
آدما میگن بلبل رو دوست دارن ولی میذارنش تو قفس
باید از دوست داشتن آدما ترسید
امتحان ?عن? ا?ن که ما شک داریم تو چیز? از درس فهمیده باش? تاکی ما این تحقیرا رو بپذیریم ؟؟؟
قصه ام کوتاه بود ، به سر رسید !
کلاغ جان تو هم برو ، شاید جایی دیگر قصه ای زیبا منتظرت باشد !
قالب رایگان وبلاگ پیجک دات نت |