درهم
یه وقتایی باید رفت - - - - - - - www.EshgheTo.ir - - - - - - - خــوش بـه حــال ِ تــو ، کــه وقتــی " او " آمـــد ؛ بـدون ِ هیــچ دردِســَری ، فرامــوشـــَم کــَردی ...! - - - - - - - www.EshgheTo.ir - - - - - - - مانده ام
تنهایی رو پیش فروش نکنیم . . آنقدر تنهایم که کسی نیست فال حافظ زدنت از پی دلتنگی کیست ؟ . تو مـــ? دان? . . .
یه دختری رفته تو پیج جیش العدل کامنت گذاشته : این سلبازا گناه دالن به خدا ، آفلین آزادشون کنین. بوس بوس من جیش العدل سپاه پاسداران هنگ مرزی روزی روزگاری پادشاه جوانی به نام آرتور بود که پادشاه سرزمین همسایه اش او را دستگیر و زندانی کرد. پادشاه می توانست آرتور را بکشد اما تحت تاثیر جوانی آرتور و افکار و عقایدش قرار گرفت. از این رو، پادشاه برای آزادی وی شرطی گذاشت که می بایست به سؤال بسیار مشکلی پاسخ دهد. آرتور یک سال زمان داشت تا جواب آن سوال را بیابد، و اگر پس از یکسال موفق به یافتن پاسخ نمی شد، کشته می شد. سؤال این بود: زنان واقعاً چه چیزی میخواهند؟ جادوگر پیر می خواست که با لُرد لنسلوت، نزدیکترین دوست آرتور و نجیب زاده ترین دلاور و سلحشور آن سرزمین ازدواج کند! آرتور از شنیدن این درخواست بسیار وحشت زده شد. جادوگر پیر؛ گوژپشت، وحشتناک و زشت بود و فقط یک دندان داشت، بوی گنداب میداد، صدایش ترسناک و زشت و خیلی چیزهای وحشتناک و غیرقابل تحمل دیگر در او یافت میشد. آرتورهرگز در سراسر زندگی اش با چنین موجود نفرت انگیزی روبرو نشده بود، از اینرو نپذیرفت تا دوستش را برای ازدواج با جادوگر تحت فشار گذاشته و اورا مجبور کند چنین هزینه وحشتناکی را تقبل کند. اما دوستش لنسلوت، از این پیشنهاد باخبر شد و با آرتور صحبت کرد. او گفت که هیچ از خودگذشتگی ای قابل مقایسه با جان آرتور نیست. از این رو مراسم ازدواج آنان اعلان شد و جادوگر پاسخ سوال را داد. سؤال آرتور این بود: زنان واقعاً چه چیزی می خواهند؟ آنچه لنسلوت انتخاب کرد این بود: لنسلوت نجیب زاده و شریف، می دانست که جادوگر قبلاً چه پاسخی به سؤال آرتور داده بود؛ از این رو جواب داد که این حق انتخاب را به خود او می دهد تا خودش در این مورد تصمیم بگیرد. با شنیدن این پاسخ، جادوگر اعلام کرد که برای همیشه و در همه اوقات زیبا خواهد ماند، چرا که لنسلوت به این مسئله که آن زن بتواند خود مسئول زندگی خودش باشد احترام گذاشته بود. هرروزتان نوروز، نوروزتان پیروز، پسوردتان مرموز، اینباکستان پرسوز ماشینتان لکسوز، لکسوزتان کم سوز، ناهارتان قارپوز، سیگارتان بر پوز بدخواهتان پفیوز،غمهایتان ریفیوز، اوقاتتان محضوض . . . فتوای مراجع تقلید در سال جدید روزه گرفتن در 3 روز اول سال ثواب معادل با 120 سال عبادت خالصانه دارد ! یک حدیث هم هست که میگه : مدت دید و بازدید در عید بیشتر از 10 دقیقه مکروه است ! . . . یک حدیث هست که میفرماید بعضی از مهمونها حبیب خدا نیستن عذاب الهین …. گفتم در جریان باشید . . . اطلاعیه شماره 1 نوروزی : هر کس عیدی من را قبل از تحویل سال بدهد از 20 درصد جایزه خوش حسابی برخوردار میشود! هر 5 هزار تومان 1 امتیاز ! . . . نظر به اینکه عید دیدنی به صورت رفت و برگشت انجام میشه جهت رفاه حال مردم ، سال جدید عید دیدنی به صورت حذفی برگذار میشود! . . . بیانیه صنف عیدی بگیران در سال 93 با توجه به افزایش نرخ دلار و افزایش تورم و گرانی مخارج تعرفه عیدی در سال 93 به شرح زیر است : اقوام درجه 1 : 20 تا 25 هزار تومان اقوام درجه 2 : 2 تا 5 هزار تومان اقوام درجه 3 : هرچه کَرَمِشون بود ! تذکر : عیدی امسال هم در دید و هم در بازدید دریافت میشود! پرداخت فقط نقد! . . . اطلاعیه : اونقدر که آیفون تصویری در ایام عید کارائی داره تلویزیون و ماهواره و غیره کارائی نداره جهت یاد آوری گفتم ! مهمان حبیب خداست ! . . . مزیت مجرد بودن اینکه شب عید به خاطر بی پولی، شرمنده زن و بچه ات نمی شی! . . . تذکر جدی به عیدی بگیران عیدی خود را در جیب خود نگه دارید! ما هنوز سر اون عیدی هایی که ازمون میگرفتن و میرفتن واسم حساب بانکی باز میکردن، اما هیچ وقت ندیدمشون با خانوادمون درگیرم ! . . . اینایی که عید میرن مسافرتای طولانی هم به خودشون حال میدن هم یه لشکر آدمو از دید و بازدید معاف میکنن خدا عوضشون بده ،اصن آدم نمیدونه چجوری ازشون تشکر کنه!
مـ?? دیگہ نـہ از اومـد?? کسـے
اونم با پای خودت
باید جات رو تو زندگی بعضی ها خالی کنی
درسته تو شلوغیاشون متوجه نمیشن چی میشه
ولی بدون
به روزی
یه جایی
بدجوری یادت می افتن که دیگه دیر شده
چگونه تو را فراموش کنم
اگر تورا فراموش کنم
باید
سال هایی را که باتو بوده ام فراموش کنم
دریا را فراموش کنم
وکافه های غروب را
باران را
اسب وجاده ها را
باید دنیا را
زندگی را
وخودم را نیز فراموش کنم
تو باهمه چیزدرامیخته ای...
فصلش که برسه به قیمت می خرن
صندلی را از زیر چوبه ی دارم بکشد
من که هر لحظه با تو و دلتنگ توام . . .
.
حتــ? اگر کنارم نشسته باش? باز هم دلتنگ تو ام !
حا? بب?ـــن نبـــودنت با من چه م? کند . . . !
این سؤالی حتی اکثر مردم اندیشمند و باهوش را نیز سرگشته و حیران می نمود و به نظر می آمد برای آرتور جوان یک پرسش غیرقابل حل باشد. اما از آنجایی که پذیرش این شرط بهتر از مردن بود، وی پیشنهاد پادشاه را برای یافتن جواب سؤال در مدت یک سال پذیرفت.
آرتور به سرزمین پادشاهی اش بازگشت و از همه شروع به نظرخواهی کرد: از شاهزاده ها گرفته تا کشیش ها، از مردان خردمند، و حتی از دلقک های دربار… . او با همه صحبت کرد، اما هیچ کسی نتوانست پاسخ رضایت بخشی برای این سؤال پیدا کند. بسیاری از مردم از وی خواستند تا با زن جادوگر پیری که به نظر می آمد تنها کسی باشد که جواب این سؤال را بداند، مشورت کند. البته احتمال می رفت دستمزد وی بسیار بالا باشد چرا که وی به اخذ حق الزحمه های هنگفت در سراسر آن سرزمین معروف بود.
وقتی که آخرین روز سال فرا رسید، آرتور فکر کرد که چاره ای به جز مشورت با جادوگر پیر ندارد. جادوگر موافقت کرد تا جواب سؤال را بدهد، اما قبل از آن از آرتور خواست تا با دستمزدش موافقت کند.
پاسخ جادوگر این بود: ” آنها می خواهند تا خود مسئول زندگی خودشان باشند “.
همه مردم آن سرزمین فهمیدند که پاسخ جادوگر یک حقیقت واقعی را فاش کرده است و جان آرتور به وی بخشیده خواهد شد، و همینطور هم شد. پادشاه همسایه، آزادی آرتور را به وی هدیه کرد و لنسلوت و جادوگر پیر یک جشن باشکوه ازدواج را برگزار کردند.
ماه عسل نزدیک میشد و لنسلوت خودش را برای یک تجربه وحشتناک آماده می کرد، در روز موعود با دلواپسی فراوان وارد حجله شد. اما، چه چهره ای منتظر او بود؟ زیباترین زنی که به عمر خود دیده بود بر روی تخت منتظرش بود. لنسلوت شگفت زده شد و پرسید چه اتفاقی افتاده است؟
زن زیبا جواب داد: از آنجایی که لرد جوان با وی به عنوان جادوگری پیر با مهربانی رفتار کرده بود، از این به بعد نیمی از شبانه روز می تواند خودش را زیبا کند و نیمی دیگر همان زن وحشتناک و علیل باشد. سپس جادوگر از وی پرسید: ” کدامیک را ترجیح می دهد؟ زیبا در طی روز و زشت در طی شب، یا برعکس آن…؟”.
لنسلوت در مخمصه ای که گیر افتاده بود تعمقی کرد. اگر زیبایی وی را در طی روز خواستار میشد آنوقت می توانست به دوستانش و دیگران، همسر زیبایش را نشان دهد، اما در خلوت شب در قصرش همان جادوگر پیر را داشته باشد! یا آنکه در طی روز این جادوگر مخوف و زشت را تحمل کند ولی در شب، زنی زیبا داشته باشد که لحظات فوق العاده و لذت بخشی رابا وی بگذراند.
اگر شما یک مرد باشید و این مطلب را بخوانید کدامیک را انتخاب می کنید… انتخاب شما کدامیک خواهد بود؟
اگر شما یک زن باشید که این داستان را می خواند، انتظار دارید مرد شما چه انتخابی داشته باشد؟ انتخاب خودتان را قبل از آنکه بقیه داستان را بخوانید بنویسید.
ذوق زده میشم ،
نہ کسے از ?نآرمـ بره حوصلـہ دارمــ
نآزشو بـخـرمــ ?ہ بـرگرده ...
مـ??آدمــ بے احسآسے نیستمـ!
مـ?? بے معرفـتــ و نآمرد نیستمــ ...
فقط خستہ امــ ...
از همـہ چے !
قالب رایگان وبلاگ پیجک دات نت |