درهم
هرگز به دست اش ساعت نمی بست !
روزی از او پرسیدم پس چگونه است که همیشه سر ساعت به وعده می آیی ؟
گفت : ساعت را از خورشید می پرسم !
پرسیدم روزهای بارانی چطور ؟
گفت : روزهای بارانی همه ی ساعت ها ساعت عشق است !
راست می گفت ! یادم آمد که روزهای بارانی او همیشه خیس بود
نوشته شده در شنبه 93/4/7ساعت
7:58 عصر توسط نفرت400 نظرات ( )
قالب رایگان وبلاگ پیجک دات نت |